جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 189)

سولاخ داعا رُ گُمْ کَرْدَ.

سوراخ دعا را گم کرده است. 
در مورد کسی گویند که کاری را در غیر موقع و محل خود انجام دهد. 
مولوی گوید:
گفت شخصی خوب ورد آورده ...

سَدْ تُ یَخْدُو پا یَ سَنْگابْ می شْکِنَ.

صد تا یخدان پای یک سنگاب می شکند. 
مقصود این است که صد نفر جوان از دودمانی می میرد ولی پیری زنده می ماند. برای احترام به افراد پیر گفته می شود. 
 
(برگرفته ...

سُرْنا رُ اَ کوُ-نِش بادِش می کُنَ.

سرنا را از کو-نش بادش می کند. 
درباره اشخاصی گویند که کاری را از راهش وارد نمی شوند و از راه نادرست و خلاف ، آن را دنبال می کنند. 
 
(برگرفته از کتابِ ...

سِرِش می خورَ به دیوالِ خِلا

سرش می خورد به دیوار خلا

منظور اینکه پشیمان می شود . معادِلِ « سرش به سنگ خورده » .
خِلا : توالت

سِوارِ خِرِ مردم که می شی یَ وَر بِیْ شیْ

سوار خر مردم که می شوی یک طرفه بنشین .

معمولاً برای کسی استفاده می شود که در جایگاهی موقت و متعلق به دیگران قرار گرفته ( اعم از پست و مقام یا حتی استفاده از وسایل دیگران ) ...

سیبِ سُرْخ نِصیبِ دَسِّ چُلاق می شَ.

سیب سرخ نصیب دست چلاق می شود. 
این مثل هنگامی مطرح می شود که چیز خوبی نصیب شخص نالایقی گردد. مانند پیری زشت و ناتوان، همسری زیبا و جوان نصیبش شود. 
 
(برگرفته از ...

شَبْ گُربه سِموُر می نْماد.

شب گربه سمور می نماید.
درباره چیزی گویند که بیش از واقعیت خود جلوه کند. 
 

(برگرفته از کتابِ لغات و ضرب المثل های کاشانی ؛ تألیف حسن عاطفی ؛ انتشارات مرسل)

 

شُتُرِ امام رِضا رَمْ تا چاشْ نمی چِروُنَ.


شتر امام رضا را هم تا چاشت نمی چراند. 
درباره کسی گویند که از او خیری به دیگران نمی رسد و مضایقه دارد که دیگری از او

بهره‌ای ببرد. 

 
(برگرفته از کتابِ لغات ...

شُتُرْ گُمْ کَرْدَ پِی اَبْسارِشْ می گَرْدَ.

شتر گم کرده است پی افسارش می گردد. 

این مثل در مورد کسی به کار می رود که چیز مهمی را از دست داده باشد و در عین بی توجهی به آن، درصدد دستیابی به ...

شِپِشِ چیزی رو جُسْتَنْ

دنبال شپش در چیزی بودن .

این اصطلاح وقتی به کار می رود که شخصی زیاد از حد مته به خشخاش بگذارد و نکته سنجی و ریز بینی در مورد چیزی یا امری اعمال کند .

صنّار نِدارَ به کلاغِ کور بِزِنَ.

صد دینار ندارد (که) به کلاغ کور بزند. 
درباره کسی گویند که بی نهایت در فقر و بیچارگی زندگی کند و از نظر مادی نتواند کاری انجام دهد. 
 
(برگرفته از کتابِ لغات و ضرب المثل ...

عقل که کِمَ جوُ بِه عَذابَ !

عقل که کم است جان در عذاب است.

این عبارت زمانی بکار می رود که شخص کاری مخالف و مغایر عقل و مصلحت انجام بدهد و با این کار به خودش ضرر بزند .

عَجَبْ وَقْتی یَ کِه سَگْ صاحِبِ خُدِشُ نِمیشْناسَ.

 

عجب هنگامه ای است که سگ صاحب خودش را نمی شناسد. 

این را در موقعی گویند که در محلی جار و جنجال و آمد و شد و شلوغی بسیار باشد و هر کسی به کار ...

فلانی گِرَشْ کورَ

فلانی گره اش کور است .

طرف قابل اصلاح نیست و نمی توان تغییرش داد .

فُلانی خُدِشُ بِه دیگْ می زِنَ که مَ کَمْ چَمْ.

فلانی خودش را به دیگ می زند که من کمچه ام. کمچه = قاشق
این هنگامی گفته می

شود که شخصی که اهمیت و ارزشی ندارد در میان عده‌ای اظهار وجود کند و بگوید من ...

فی آبْ میاد.

فین آب می

آید . 
در موردی که بخواهند دروغ طرف را رد کنند و او را مورد تمسخر قرار دهند، این عبارت را می گویند. 

 

(برگرفته از کتابِ لغات و ضرب ...

کورِ خودِمونیم بینا مردم .

کور خودمان هستیم بینای مردم .

یعنی کارهای بد و نقطه ضعف های خودمان را نمی بینیم و به اصطلاح کور هستیم اما عیوب مردم را خوب می بینیم و برایشان بینا هستیم .

کِسی که نِفَمیدَ شاه شمس الدینَ !

کسی که نفهمیده شاه شمس الدین است .

وقتی شخصی از یک خبر که همه جا پخش شده بی خبر باشد استفاده می شود.
در مواردی نیز زمانی که کسی راز یا حرف مگو را جار بزند یا با صدای بلند مطلبی را بگوید برای ...

کِلاغ نیْمَّ به باغِم صد تُ گردو اِتِفاقِم.

کلاغ نیامد به باغم صد تا گردو اتفاقم .

از این ضرب المثل معمولاً برای نشان دادن بی علاقه بودن به حضور کسی یا بی اهمیت جلوه دادن بودن یا نبودن آن شخص استفاده می شود . 

لافْ دِ غُربِتُ گوز دَرْ بازارِ مسگرا.

لاف در غربت و گوز در بازار مسگرها. درباره فرد بی شخصیتی گویند که در جایی که او را نشناسند، گزافه گویی کند و لاف بیهوده زند که من چنین و چنانم، در چنین وضعی به او ...