جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 189)

بُقْ


(بُغ): لُپْ، گونه. بُق كردن به معنی چین خوردن و كیس خوردن
 
(برگرفته

از كتابِ لغات و ضرب المثل های كاشانی ؛ تألیف حسن عاطفی ؛ انتشارات مرسل)

 

بُهْلولُ خِرقِ ، نُونِ جُوُ سِرْكِ

بهلول و خرقه ، نان جو و سركه

در این مورد گویند كه اشخاص كم علاقه كمتر مسؤولیت دارند .

(برگرفته از كتابِ لغات و ضرب المثل های كاشانی ؛ تألیف حسن عاطفی ؛ انتشارات مرسل)

گویند در ...

بِر او باغی بادْ ریدْ كه كِلیتِش چوبِ مُوَ

بر او ( آن ) باغی كه كلیدش چوب مو است باید رید .

این ضرب المثل درباره شخصی گفته می شود كه فرد پست دیگری از او حمایت و جانبداری كند ؛ به حساب حامی او باشد .

<font ...

بِرِ رو

( = بر

و رو)، زیبایی و جمال.

خلیل كاشی:
خلیل نامِ برِ روی او اگر برد از رشك                    

         به رخصت تو كه ما می زنیم بر دهنِ ...

بِیْ شیـ حال نداری = باخواب صُبْ می شَ

بنشین حال نداری = بخواب صبح می شود .

هنگامی كه بخواهند قیافه گرفتن و آماده حمله شدن كسی را جواب گویند و او را مرد عمل نمی دانند ، گفته می شود .

(برگرفته از كتابِ لغات و ...

تا بُگُواَن ایـ خَر او خَر نیـ ، صَدْ مَ سالْ باشْ كِِشیدَنْ

تا بگویند این خر آن خر نیست ، صد من سال ( نوعی سنگ ) با او كشیده اند ( برده اند ).

سال یا ساحل سنگ های آهكی است كه در پایه ساختمان به كار می رود . ...

تا شاغال شدِه بو هَمْچی كورِیْ گیر نِكَرْدِ بو

تا شغال شده بود در چنین كوره ای (راه آبی) گیر نكرده بود .

هنگامی می گویند كه شخص دچار مشكل بزرگی در زندگی گردد كه تاكنون برایش سابقه نداشته است .

(برگرفته از ...

تا نِباشَ چیزِكی ، مردم نِگویَنْ چیزها.

تا نباشد چیزكی ، مردم نگویند چیزها .

مطالبی كه به اشخاص نسبت می دهند صد در صد دروغ نیست بلكه یك چیزهایی هم هست .

 

(برگرفته از كتابِ لغات و ضرب المثل ...

تا گوسالِه گابْ شَ ، دل صاحِبِشْ آبْ شَ

تا گوساله گاو شود دل صاحبش آب شود .

رنج و زحمت بسیار باید كشید تا چیزی یا كاری به ثمر برسد.

(برگرفته از كتابِ لغات و ضرب المثل های كاشانی ؛ تألیف حسن عاطفی ؛ انتشارات ...

تایِیْ كه بیشَزْ مادَرْ دِلِشْ بِرِ بَچِّه بُسوزَ بادْ فلان جاشُ داغْ كَ

دایه ای كه بیش از مادر دلش برای بچه بسوزد باید فلان جایش را داغ كرد .

در مورد بیگانه ای می گویند كه درباره شخصی بیشتراز خود آن شخص یا بستگانش دلسوزی كند، یعنی كاسه داغ تر ...

تو كو-نِ كِجورْ رفتن

ادا درآوردن.
(كجول در راحة الصدور نیز آمده است). بَمْبول درآوردن نیز گویند.

(برگرفته از كتابِ لغات و ضرب المثل های كاشانی ؛ تألیف حسن عاطفی ؛ انتشارات مرسل)

تو گُنجونی مَ گُنجونی كو* نِدُ بِ مَ می جُمبونی؟

تو گُنجانی (نوعی گلابی پست)، من گُنجانی، كو*نت را به من می جنبانی؟
در موردی گفته می شود كه دو نفر با هم وضع مشابهی داشته باشند ولی یكی از آن دو برای دیگری سر ناسازگاری داشته باشد، ...

توبرِه سِرِ خِرِ گِدا رُ نِمی شَ واكَ (دَرْكَ)

توبره ی سر خر گدا را نمی شود باز كرد (در كرد).
این مثل موقعی گفته می شود كه كسی از شخصی پست و بیچاره یاری جوید و یا بخواهد وامی بگیرد كه این كار نتیجه ای ...

جا خربزه كلوخَ

به جای خربزه كلوخ است .

معادل ضرب المثل « جا تَر است و بچه نیست » .

جای نِمی خابَ كه آب اَ زیرِش رایْ شَ

جایی نمی خوابد كه آب از زیرش راهی (جاری) شود.
معادل این شعر اسدی طوسی:
به جایی نخوابد عقاب دلیر                   كه آبی توان هشتن او را به زیر

(برگرفته از كتابِ لغات و ضرب المثل های كاشانی ؛ تألیف ...

خادا واگُذُشْتِه حَضْرِتی

خدا وا گذاشته حضرتی .

معمولاً به اشخاصی كه هیچ پشتیبانی ندارند و كسی به آنها كمك نمی كند و از طرف دیگر همیشه بدبیاری می آورند اما همچنان مقاومت می كنند ، می گویند خدا واگذاشته حضرتی !

خدا خِرُ شِناخْ شاخِشْ نِدادْ

خدا خر را شناخت ، شاخش نداد.
درباره شخص بدجنسی گویند كه هیچ قدرتی ندارد كه به دیگران آزاری برساند.

(برگرفته از كتابِ لغات و ضرب المثل های كاشانی ؛ تألیف حسن عاطفی ؛ انتشارات مرسل)

خدا سوسكُ بِرِ جُونِ عَقْرَب خَلقْ كَ

خدا سوسك را برای جان عقرب خلق كرد.
در مقام ظالمی می گویند كه دیگری تسلط در ایذای او داشته باشد.

(برگرفته از كتابِ لغات و ضرب المثل های كاشانی ؛ تألیف حسن عاطفی ؛ انتشارات مرسل)

(برابر ...

خر خاك خُورَ كوریْشْ چشم خودش رِوَ !

خر خاك بخورد و چشم خودش كور شود .

وقتی كسی بخواهد با نصیحت شخص دیگری را از انجام كاری كه اشتباه است باز دارد و شخص مذكور نصیحت را قبول نكند و همچنان بر انجام كار اشتباه اصرار ورزد این ...

خَر اَ پِیغُومْ آب نمی خوُرَ

خر به پیغام آب نمی خورد.
در مورد كسی می گویند كه كاری را به سفارش و پیغام تمام نكند و باید رفت و از او خواست و او را به انجام دادن آن وادار كرد.

(برگرفته ...